[عبارت]

avoir les pieds sur terre

/avwaʁ le pje syʁ tɛʁ/

1 واقع‌بین بودن

  • 1.Ils ont les pieds sur terre, comme ils disent.
    1. آنها واقع‌بین هستند، همانطور که می‌گویند.
  • 2.J'étais conscient de mes limites, j'avais les pieds sur terre.
    2. من به محدودیت‌هایم آگاه بودم، واقع‌بین بودم.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت اللفظی این عبارت "داشتن پاها روی زمین" است که در حقیقت کنایه از " واقع‌بین بودن" و "خیال‌پرداز نبودن" است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان