[فعل]

baliser

/balize/
فعل گذرا
[گذشته کامل: balisé] [حالت وصفی: balisant] [فعل کمکی: avoir ]

1 علامت گذاری کردن علائم راهنما گذاشتن، مشخص کردن

  • 1.Deux rangées de torches plantées dans le sol balisent la piste d'atterrissage.
    1. دو ردیف مشعل [چراغ] در زمین کار گذاشته شده، پیست فرود را مشخص می‌کنند.
  • 2.J'ai appris comment baliser une page HTML dans mon cours de programmation.
    2. در کلاس برنامه‌نویسی، یاد گرفته‌ام که چگونه یک صفحه "اچ تی ام ال" را علامت گذاری کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان