[فعل]

bercer

/bɛʀse/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: bercé] [حالت وصفی: berçant] [فعل کمکی: avoir ]

1 به آرامی تکان دادن

  • 1.Elle a bercé le bébé dans ses bras.
    1. او بچه را در آغوشش به آرامی تکان داد.
  • 2.La maman prit le bébé dans ses bras pour le bercer.
    2. مامان برای به آرامی تکان دادن بچه، او را در آغوشش گرفت.

2 آرام کردن تسکین دادن، تسلی دادن

  • 1.La mère a bercé le bébé pour le calmer.
    1. مادر برای آرام کردن بچه او را تسلی داد.
  • 2.Le bruit de la mer les berçait.
    2. صدای دریا آنها را آرام میکرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان