[فعل]

blesser

/blese/
فعل گذرا
[گذشته کامل: blessé] [حالت وصفی: blessant] [فعل کمکی: avoir ]

1 زخمی کردن مجروح کردن، آسیب رساندن

  • 1.Heureusement, le chien n'a pas blessé le garçon.
    1. خوشبختانه سگ پسربچه را زخمی نکرد.
  • 2.Plusieurs personnes ont été blessées dans l'attentat.
    2. چندین نفر در حمله مجروح شدند.

2 خود را زخمی کردن (se blesser)

  • 1.Je me suis blessé en faisant du jardinage.
    1. من با باغبانی کردن خود را زخمی کردم.

3 جریحه‌دار کردن

  • 1.Blesser qqn dans ses sentiments
    1. احساسات کسی را جریحه‌دار کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان