Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . صندوق (در فروشگاه)
2 . جعبه (حمل کالا)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la caisse
/kɛs/
قابل شمارش
مونث
1
صندوق (در فروشگاه)
محل پرداخت
1.caisse de retraite
1. صندوق بازنشستگی
2.Tu dois aller à la caisse de supermarchés et payer.
2. تو باید به صندوق سوپرمارکت بروی و حساب کنی.
2
جعبه (حمل کالا)
صندوق
1.Il a rangé ses vieux livres dans des caisses en bois.
1. او کتابهای قدیمیاش را در جعبههای چوبی چیده است [مرتب کرده است].
2.Les bouteilles sont transportées dans une caisse en bois.
2. بطریها در یک جعبه چوبی منتقل میشوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
caire
caillouteux
caillou
caillot
cailler
caissette
caissier
cajoler
cajoleur
cajou
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان