[اسم]

le carré

/kaʀe/
قابل شمارش مذکر

1 مربع چهار ضلعی

  • 1.Un carré a quatre côtés de même longueur.
    1. یک مربع چهار ضلع به یک طول دارد.
  • 2.Un carré a quatre côtés égaux.
    2. یک مربع چهار ضلع برابر دارد.

2 مدل موی باب

  • 1.Je trouve que ce carré te rajeunit.
    1. من فکر می‌کنم که این مدل موی باب تو را جوان می‌کند.
[صفت]

carré

/kaʀe/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: carrée] [مذکر قبل از حرف صدادار: carré] [جمع مونث: carrées] [جمع مذکر: carrés]

3 مربع شکل مربعی، مربع

mètre/kilomètre carré
متر/کیلومتر مربع
  • Un appartement de quatre-vingts mètres carrés
    آپارتمانی هشتاد متر مربع
une table/une fenêtre... carré(e)
میز/پنجره... مربع شکل
  • 1. La serveuse a mis ma pizza dans une boîte carrée.
    1. پیشخدمت پیتزایم را در یک جعبه مربع شکل گذاشت.
  • 2. La table du salon est carrée.
    2. میز سالن مربع است.
un homme aux épaules carrées
مرد چهار شانه [شانه مربعی]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان