Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . گشت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le circuit
/siʀkɥi/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: circuits]
1
گشت
گردش
1.Le circuit long ne convient pas aux enfants.
1. گردش طولانی برای بچهها مناسب نیست.
2.Le principal circuit touristique de ce pays est le sud.
2. اصلی ترین گردش سیاحتی این کشور، جنوب است.
تصاویر
کلمات نزدیک
circonstances atténuantes
circonstance
circonspection
circonscrire
circonscription
circuit de traitement
circulaire
circulation
circulatoire
circuler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان