Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . عبور و مرور
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la circulation
/siʀkylasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
عبور و مرور
رفت و آمد، گردش
1.La circulation sanguine.
1. گردش خون.
2.Maintenant, il faut bloquer la circulation.
2. اکنون باید (راه) عبور و مرور را مسدود کنیم.
3.Nous voulons assurer une circulation fluide.
3. ما می خواهیم رفت و آمدی روان ایجاد کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
circulaire
circuit de traitement
circuit
circonstances atténuantes
circonstance
circulatoire
circuler
cire
cirer
cireur de chaussures
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان