Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . جریان داشتن
2 . حرکت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
circuler
/siʀkyle/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: circulé]
[حالت وصفی: circulant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
جریان داشتن
در گردش بودن، جاری بودن
1.La montée de pression ne permet pas au sang de circuler.
1. فشار بالا به خون اجازه نمی دهد تا جریان بپذیرد.
2
حرکت کردن
رفت و آمد کردن
1.Circulez, il n'y a rien à voir !
1. حرکت کنید! هیچ چیزی برای دیدن وجود ندارد!
2.Le tram circule en ville.
2. تراموا در شهر حرکت میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
circulatoire
circulation
circulaire
circuit de traitement
circuit
cire
cirer
cireur de chaussures
cirque
cirrhose
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان