[عبارت]

claquer de l'argent

/klake də laʀʒɑ̃/

1 پول دور ریختن پول هدر دادن

  • 1.Mon frère a claqué de l'argent pendant ses vacances.
    1. برادرم در مدت تعطیلاتش پول هدر داده است.
  • 2.Son fils avait claqué 200 euros.
    2. پسرش 200 یورو دور ریخته بود [الکی خرج کرده بود].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان