Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . پُر کردن
2 . اشباع کردن
3 . راضی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
combler
/kɔ̃ble/
فعل گذرا
[گذشته کامل: comblé]
[حالت وصفی: comblant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
پُر کردن
1.Combler un puits.
1. پر کردن یک چاه.
2.Il faut combler ce trou avec des pierres.
2. باید این سوراخ را با سنگ پر کرد.
2
اشباع کردن
سیر کردن، لبریز کردن
1.Combler un enfant de cadeaux
1. بچهای را از کادو سیر کردن
3
راضی کردن
لوس کردن
1.Je suis comblé.
1. لوس شدم.
2.Vous me comblez !
2. شما مرا راضی میکنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
comble
combiné
combiner
combine
combinaison de ski
combustible
combustion
comestible
comique
comité
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان