[فعل]

combler

/kɔ̃ble/
فعل گذرا
[گذشته کامل: comblé] [حالت وصفی: comblant] [فعل کمکی: avoir ]

1 پُر کردن

  • 1.Combler un puits.
    1. پر کردن یک چاه.
  • 2.Il faut combler ce trou avec des pierres.
    2. باید این سوراخ را با سنگ پر کرد.

2 اشباع کردن سیر کردن، لبریز کردن

  • 1.Combler un enfant de cadeaux
    1. بچه‌ای را از کادو سیر کردن

3 راضی کردن لوس کردن

  • 1.Je suis comblé.
    1. لوس شدم.
  • 2.Vous me comblez !
    2. شما مرا راضی می‌کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان