[صفت]

comique

/kɔmik/
قابل مقایسه
[حالت مونث: comique] [جمع مونث: comiques] [جمع مذکر: comiques]

1 مضحک مسخره

  • 1.C'est comique qu'à cette époque, on parle de la discrimination.
    1. مسخره است که در این دوره [عصر] از تبعیض حرف زده می شود.

2 کمدی

  • 1.Molière est l'un des plus grands auteurs comiques français.
    1. "مولیر" یکی از بزرگترین نویسندگان کمدی فرانسه است.
[اسم]

le comique

/kɔmik/
قابل شمارش مذکر

3 کمدین هنرپیشه کمدی

  • 1.C'est un bon comique.
    1. او یک هنرپیشه کمدی خوب است.
  • 2.Ce gars est un comique : il a toujours une bonne blague à raconter !
    2. این پسر یک کمدین است، او همیشه یک جوک خوب برای تعریف کردن دارد!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان