Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . قابل خوردن
2 . مواد خوراکی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
comestible
/kɔmɛstibl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: comestible]
[مذکر قبل از حرف صدادار: comestible]
[جمع مونث: comestibles]
[جمع مذکر: comestibles]
1
قابل خوردن
خوراکی، خوردنی
1.Beaucoup de fruits sont comestibles, mais certains sont vénéneux.
1. بسیاری از میوهها قابل خوردن هستند؛ اما برخی (میوهها) سمی هستند.
2.Le coing n'est comestible que cuit.
2. میوه به فقط در حالت پخته قابل خوردن است.
[اسم]
les comestible
/kɔmɛstibl/
قابل شمارش
جمع مذکر
2
مواد خوراکی
اغذیه
تصاویر
کلمات نزدیک
combustion
combustible
combler
comble
combiné
comique
comité
commandant
commande
commandement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان