Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . مرتکب شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
commettre
/kɔmɛtʀ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: commis]
[حالت وصفی: commettant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
مرتکب شدن
دست به کاری زدن
1.De nombreuses personnes ont commis des atrocités pendant la guerre.
1. افراد زیادی طی جنگ دست به جنایات زدند.
2.La police a arrêté l'homme qui a commis le crime.
2. پلیس مردی که مرتکب جرم شده بود را دستگیر کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
commerçant
commercialiser
commercialisation
commercial
commerce électronique
commis
commissaire
commissaire-priseur
commissariat
commission
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان