Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . سرایدار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le concierge
/kɔ̃sjɛʀʒ/
قابل شمارش
مذکر
1
سرایدار
1.Laisse tes clés au concierge.
1. کلیدهایت را نزد سرایدار بگذار.
2.Le concierge nettoyait le couloir quand je suis arrivé.
2. سرایدار مشغول نظافت راهرو بود هنگامی که من رسیدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
concevoir
concessionnaire
concession
concerté
concerto
concile
conciliabule
conciliant
conciliation
concilier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان