Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . همکلاسی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le condisciple
/kɔ̃disipl/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: condisciples]
[مونث: condisciple]
1
همکلاسی
همشاگردی
1.Aline a revu ses condisciples du lycée.
1. "آلین" در دبیرستان همکلاسیهایش را مجددا دید.
2.Ils furent condisciples à l'école.
2. آنها در مدرسه همکلاسی بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک
condiment
condescendant
condescendance
condensé
condenser
condition
conditionnel
conditionnement
conditionner
conditionné
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان