Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . یکی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
conjuguer
/kɔ̃ʒyge/
فعل گذرا
[گذشته کامل: conjugué]
[حالت وصفی: conjuguant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
یکی کردن
جمع کردن
1.Ces deux entreprises ont conjugué leurs forces.
1. این دو شرکت نیروهایشان را جمع کردند.
2.Conjuguons nos forces pour réussir ce projet.
2. برای موفق شدن در این پروژه نیروهایمان را جمع کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
conjugalement
conjugal
conjugaison
conjoncturel
conjoncture
conjuration
conjurer
connaissance
connaisseur
connaître
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان