Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . اختصاص دادن
2 . خود را وقف (چیزی یا کسی) کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
consacrer
/kɔ̃sakʀe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: consacré]
[حالت وصفی: consacrant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
اختصاص دادن
صرف (چیزی) کردن
1.Je n'ai pas beaucoup de temps à te consacrer aujourd'hui.
1. من زمان زیادی ندارم که امروز به تو اختصاص بدهم.
2.Le journal a consacré un long article à cette incroyable histoire.
2. روزنامه یک مقالهی طولانی صرف این داستان غیر قابل باور کرده است.
2
خود را وقف (چیزی یا کسی) کردن
(se consacrer)
1.Ce scientifique s'est consacré pendant 15 ans à ces études.
1. این دانشمند به مدت 15 سال خود را وقف این مطالعات کرد.
2.Elle se consacre à son métier.
2. او خودش را وقف کارش [حرفهاش] میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
conquête
conquérir
conquérant
conquis
connu comme le loup blanc
consacré
consanguin
consciemment
conscience
conscience collective
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان