[صفت]

consistant

/kɔ̃sistɑ̃/
قابل مقایسه

1 غلیظ

2 محکم استوار

3 (غذا) حجیم سنگین

  • 1.J'ai pris un repas consistant après mon entraînement.
    1. من بعد از تمرینم غذای سنگین نخوردم.
  • 2.La choucroute est un plat consistant.
    2. کلم‌ترش (یا زاواکراوت) غذایی حجیم است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان