[اسم]

la consigne

/kɔ̃siɲ/
قابل شمارش مونث

1 محل امانت‌گذاری دفتر امانات

  • 1.Il laisse sa valise à la consigne.
    1. او چمدانش را در دفتر امانات می‌گذارد.
  • 2.Tu peux laisser tes bagages à la consigne.
    2. تو می‌توانی بارهایت را در محل امانت‌گذاری بگذاری.

2 دستور تکلیف، حکم (le consigne)

  • 1.respecter la consigne
    1. به دستوری احترام گذاشتن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان