Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . نگه داشتن
2 . ثبت کردن
3 . به ودیعه گذاشتن
4 . نوشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
consigner
/kɔ̃siɲe/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
نگه داشتن
بایگانی کردن
2
ثبت کردن
در دفتر وارد کردن
3
به ودیعه گذاشتن
به امانت گذاشتن
4
نوشتن
یادداشت کردن
1.Consigne ces nombres dans ton cahier.
1. این اعداد را در دفترت یادداشت کن!
2.J'aime consigner mes pensées.
2. من دوست دارم افکارم را بنویسم.
تصاویر
کلمات نزدیک
consigne
consignation
considérer
considération
considérable
consigné
consistance
consistant
consister
consolant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان