Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . تشکیل دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
constituer
/kɔ̃stitɥe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: constitué]
[حالت وصفی: constituant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تشکیل دادن
1.Ils ont constitué une association humanitaire.
1. آنها یک شراکت انسانی تشکیل دادهاند.
2.La viande constitue une grande part de mon alimentation.
2. گوشت بخش بزرگی از تغذیهام را تشکیل میدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
constipé
constiper
constipation
consterné
consterner
constitutif
constitution
constitué
constructeur
constructif
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان