Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . مصحح
2 . نمرهدهنده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le correcteur
/kɔʀɛktœʀ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: correcteurs]
[مونث: correctrice]
1
مصحح
تصحیحکننده
1.Ces correcteurs a travaillé sur le livre.
1. این تصحیحکنندگان روی کتاب کار کردند.
2.Il travaille comme correcteur dans une imprimerie.
2. او به عنوان مصحح در یک چاپخانه کار میکند.
2
نمرهدهنده
[معلمی که نمره میدهد]
1.Correcteur sévère.
1. نمرهدهنده سختگیر.
2.Pierre sera correcteur pour le prochain baccalauréat.
2. "پییر" برای (مدرک) دیپلم آینده [بعدی] نمرهدهنده خواهد بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
correctement
correct
corpulent
corpulence
corps législatif
correcteur fluide
correcteur orthographique
correction
correctionnel
correspondance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان