Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . طرف مکاتبه
2 . خبرنگار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le correspondant
/kɔʀɛspɔ̃dɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: correspondants]
[مونث: correspondante]
1
طرف مکاتبه
1.Le numéro de votre correspondant a changé
1. شماره تلفن طرف مکاتبه شما عوض شده است.
2
خبرنگار
گزارشگر
1.C'est un reportage de notre correspondant à Séoul.
1. این گزارشی از خبرنگار ما در "سئول" است.
2.Notre journal n'a pas de correspondant dans ce pays.
2. مجلهی ما در این کشور خبرنگاری ندارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
correspondance
correctionnel
correction
correcteur orthographique
correcteur fluide
correspondre
corrida
corridor
corriger
corriger les épreuves
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان