Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . در حالت خوابیده
2 . دولا شده
3 . قلابدوزی
4 . بخواب! (فرمانی برای حیوانات خانگی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
couché
/kuʃe/
قابل مقایسه
1
در حالت خوابیده
دراز کشیده
1.Être couché dans le lit.
1. (به حالت) دراز کشیده در تخت بودن.
2.Le chien est couché dans sa niche.
2. سگ در حالت خوابیده در لانهاش است.
2
دولا شده
قوز کرده
1.Être couché à terre
1. به سمت زمین دولا شده
[اسم]
le couché
/kuʃe/
قابل شمارش
مذکر
3
قلابدوزی
[حرف ندا]
couché
/kuʃe/
4
بخواب! (فرمانی برای حیوانات خانگی)
دراز بکش!
1.Au pied, couché !
1. دراز بکش روی پاهات!
تصاویر
کلمات نزدیک
couchette
coucher du soleil
coucher
couche-culotte
couche d'ozone
couci-couça
coucou
coude
couder
coudre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان