[صفت]

crédule

/kʀedyl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: crédule] [جمع مونث: crédules] [جمع مذکر: crédules]

1 ساده لوح خوش باور، زود باور

  • 1.Mon fils, écoute-moi s'il te plait, parfois l'amour nous rend plus crédule. Il faut être prudent.
    1. پسرم، لطفا به من گوش بده، گاهی عشق ما را خوش باورتر می کند. باید دوراندیش بود.
  • 2.Pierre est crédule, il croit tout ce qu'on lui dit.
    2. "پی یر" زود باور [ساده لوح] است، هر چیزی را که به او می گویند، باور می کند..
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان