[اسم]

le cri

/kʀi/
قابل شمارش مذکر

1 جیغ فریاد

  • 1.J'ai entendu un cri dehors, puis, plus rien.
    1. بیرون صدای فریادی شنیدم، سپس، دیگر هیچ.
  • 2.Les cris du petit garçon ont réveillé sa mère.
    2. جیغ‌های پسر کوچک مادرش را بیدار کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان