[فعل]

décevoir

/des(ə)vwaʀ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: déçu] [حالت وصفی: décevant] [فعل کمکی: avoir ]

1 ناامید کردن مایوس کردن، دلسرد کردن

  • 1.J'ai promis à mon patron que je ne le décevrais pas.
    1. من به رئیسم قول دادم که او را ناامید نخواهم کرد.
  • 2.Son attitude déçoit ses amis.
    2. رفتارش دوستانش را مایوس می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان