[اسم]

la décharge

/deʃaʀʒ/
قابل شمارش مونث

1 شوک

  • 1.C'était une décharge inattendue.
    1. این یک شوک غیرمنتظره بود.
  • 2.Un décharge électrique l'a estourbi.
    2. یک شوک الکتریکی او را گیج کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان