[فعل]

décoiffer

/dekwafˈe/
فعل گذرا و ناگذر

1 کلاه (کسی را) از سرش برداشتن

2 موی (کسی را) بهم ریختن

  • 1.Oh là là, avec le vent, je suis complètement décoiffée.
    1. ای بابا! با این باد کاملا موهایم به هم ریخت.

3 تحول اساسی ایجاد کردن (به زبان عامیانه) ترکاندن

  • 1.Une pub qui décoiffe
    1. میخانه‌ای که ترکاند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان