[فعل]

décloisonner

/deklwazɔne/
فعل گذرا
[گذشته کامل: décloisonné] [حالت وصفی: décloisonnant] [فعل کمکی: avoir ]

1 از بین بردن مرزها از میان برداشتن موانع، گشایش ایجاد کردن

  • 1.Décloisonner les apprentissages.
    1. ایجاد کردن گشایش در آموزش.
  • 2.Décloisonner les départements d'une entreprise.
    2. از بین بردن مرز قسمت‌های یک شرکت (باعث برقراری ارتباط آزادانه شدن).
  • 3.Tu peux décloisonner ces disciplines scientifiques.
    3. تو می‌توانی موانع این رشته‌های علمی را از میان برداری.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان