Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . دفاع کردن
2 . منع کردن
3 . از خود دفاع کردن
4 . (کار خود را) انکار کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
défendre
/defɑ̃dʀ/
فعل گذرا
[گذشته کامل: défendu]
[حالت وصفی: défendant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
دفاع کردن
défendre quelque chose
از چیزی دفاع کردن
1. Je suis devenue avocate pour défendre les droits de l'homme.
1. من برای دفاع از حقوق بشر وکیل شدهام.
2. L'avocat défendra la victime au procès.
2. وکیل در دعوای حقوقی از قربانی دفاع خواهد کرد.
2
منع کردن
ممنوع کردن
défendre quelque chose à quelqu'un
کسی را از چیزی منع کردن
Il m'a défendu le voyage.
مرا از سفر منع کرد.
défendre à quelqu'un de faire quelque chose
کسی را از انجام چیزی منع کردن
1. c’est défendu.
1. ممنوع است.
2. Sa mère lui a défendu de le revoir.
2. مادرش او را از دیدنش منع کرد.
3
از خود دفاع کردن
از خود محافظت کردن
(se défendre)
se défendre de/contre quelque chose
از خود از/در برابر چیزی دفاع کردن
Je me défend contre le vent.
از خودم در برابر باد محافظت میکنم.
4
(کار خود را) انکار کردن
(se défendre)
se défendre de quelque chose
چیزی را انکار کردن
Elle se défend d'être responsable de cette catastrophe.
او انکار میکند که مسئول این حادثه بوده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
défectueux
défection
défavorisé
défavoriser
défavorable
défense
défense de
défenseur
défensive
déferler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان