[اسم]

la défense

/defˈɑ̃s/
قابل شمارش مونث

1 دفاع پشتیبانی، حمایت

  • 1.Nous n'accepterons plus cette défense à l'avenir.
    1. ما در آینده این پشتیبانی [حمایت] را قبول نخواهیم کرد.
ministre de la défense
وزیر دفاع
la défense nationale
دفاع ملی
La défense des consommateurs
حمایت از مصرف‌کنندگان
  • les associations de défense des consommateurs
    انجمن دفاع از حقوق مصرف‌کنندگان
prendre la défense de quelqu'un
از کسی دفاع کردن
  • Elle prend toujours la défense de ses amis.
    او همیشه از دوستانش دفاع می‌کند.
une défense de fer
(در ورزش) دفاع آهنین [سفت و سخت]
jouer en défense
دفاعی بازی کردن
défense de zone
منطقه دفاعی

2 وکیل مدافع

  • 1.La défense vous a proposé une alternative.
    1. وکیل مدافع به شما یک راهکار جایگزین پیشنهاد داده است.

3 عاج

les deux défenses d'éléphant
دو عاج فیل

4 منع ممنوعیت

« défense de fumer »
« سیگار کشیدن ممنوع »
la défense de travail
ممنوعیت کار
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان