[فعل]

démoraliser

/demɔʀalize/
فعل گذرا
[گذشته کامل: démoralisé] [حالت وصفی: démoralisant] [فعل کمکی: avoir ]

1 ناامید کردن مایوس کردن، دلسرد کردن

مترادف و متضاد décourager
  • 1.Cette succession de mauvaises nouvelles me démoralise.
    1. این توالی خبرهای بد من را دلسرد می‌کند.
  • 2.Ils sont complètement démoralisés.
    2. آنها کاملا ناامید شده‌اند.

2 ناامید شدن مایوس شدن، دلسرد شدن (se démoraliser)

  • 1.Demain, ils vont se démoraliser.
    1. فردا، آنها ناامید خواهند شد.
  • 2.Il se démoralise et s'épuise vite.
    2. او سریع مایوس و خسته می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان