[اسم]

la dimension

/dimɑ̃sjˈɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 بعد جنبه

2 اندازه بزرگی، وسعت

  • 1.dans sa plus petite dimension
    1. در کوچک‌ترین اندازه‌اش

3 اهمیت

  • 1.à la dimension de féminisme
    1. در اهمیت فمنیسم

4 قطع (کتاب) برش

  • 1.La dimension de ce livre est 22*16.
    1. قطع این کتاب 22*16 است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان