[اسم]

le dindon

/dɛ̃dˈɔ̃/
قابل شمارش مذکر

1 بوقلمون (نر)

  • 1.Garder les dindons
    1. از چند بوقلمون نگهداری کردن

2 آدم احمق تهی‌مغز، خنگ

  • 1.Les militants, eux, seront toujours les dindons de la farce.
    1. نظامیان خودشان همیشه آدم‌های احمق این نمایش کمدی خواهند شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان