Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . منصرف کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
dissuader
/disɥade/
فعل گذرا
[گذشته کامل: dissuadé]
[حالت وصفی: dissuadant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
منصرف کردن
باز داشتن، دلسرد کردن
1.Je voulais acheter un nouvel ordinateur mais le prix m'en a dissuadé.
1. میخواستم یک کامپیوتر جدید بخرم اما قیمتش مرا منصرف کرد.
2.Ses amis ont essayé de la dissuader de partir.
2. دوستانش سعی کردند او را از رفتن بازدارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
dissous
dissoudre
dissonant
dissonance
dissolvant
dissuasif
dissuasion
dissymétrie
dissémination
disséminer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان