[اسم]

la distinction

/distɛ̃ksjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 وجه تمایز فرق، تفاوت

  • 1.Mon fils peut faire la distinction entre les noms et les verbes.
    1. پسرم می‌تواند تفاوت بین اسامی و افعال را متوجه شود.
  • 2.On fait difficilement la distinction entre ces deux jumeaux.
    2. ما به سختی بین این دو دوقلوها وجه تمایزی می‌بینیم.

2 درجه مقام، رتبه

3 برتری امتیاز

4 تشخیص تمیز

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان