[اسم]

l'effort

/efɔʀ/
قابل شمارش مذکر

1 تلاش کوشش

  • 1.Il fait un gros effort pour pousser la voiture.
    1. او برای هل دادن ماشین تلاش زیادی می‌کند
  • 2.Se préparer pour un marathon demande de la motivation et beaucoup d'effort.
    2. آماده شدن برای یک مسابقه دو "ماراتون" نیازمند انگیزه و تلاش زیادی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان