[فعل]

effrayer

/efʀeje/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: effrayé] [حالت وصفی: effrayant] [فعل کمکی: avoir ]

1 به وحشت انداختن ترساندن، هراساندن

  • 1.Le bruit du tonnerre a effrayé l'enfant.
    1. صدای رعد بچه را ترساند.
  • 2.Le cri de la chouette l'a toujours effrayée.
    2. صدای جغد همیشه او را به وحشت می‌انداخت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان