[صفت]

embarrassant

/ɑ̃baʀasɑ̃/
قابل مقایسه

1 دست و پاگیر

  • 1.bagages embarrassants.
    1. چمدان‌های دست و پاگیر

2 مشکل دشوار، سخت

  • 1.C'est une situation embarrassante.
    1. موقعیت دشواری است.

3 معذب‌کننده ناراحت‌کننده

  • 1.Je me suis tiré d'une situation embarrassante.
    1. من از یک موقعیت معذب‌کننده رها شدم.
  • 2.Le comportement déplacé de l'invité a provoqué une situation embarrassante.
    2. رفتار نابجای مهمان شرایط معذب‌کننده‌ای ایجاد کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان