[فعل]

emprunter

/ɑ̃pʀœ̃te/
فعل گذرا
[گذشته کامل: emprunté] [حالت وصفی: empruntant] [فعل کمکی: avoir ]

1 وام گرفتن

emprunter à quelque part
از جایی وام گرفتن
  • On envoyait les enfants à la fac sans emprunter à la banque.
    ما بچه‌ها را به دانشگاه فرستادیم، بدون اینکه از بانک وام بگیریم.

2 قرض گرفتن به امانت گرفتن

مترادف و متضاد déposer
emprunter quelque chose (à quelqu'un)
چیزی را (از کسی) قرض گرفتن
  • 1. Je peux vous emprunter votre stylo ?
    1. می‌توانم خودکارتان را قرض بگیرم؟
  • 2. Je voudrais emprunter un livre de la bibliothèque.
    2. می‌خواستم از کتابخانه کتابی قرض بگیرم.

3 رفتن از (راهی، مسیری) در پیش گرفتن

مترادف و متضاد aller
emprunter une voie/un chemin/un itinéraire...
از راهی/معبری/مسیری... رفتن
  • 1. J'emprunte la voie de gauche.
    1. من راه [مسیر] سمت چپ را در پیش می‌گیرم.
  • 2. Pour aller chez ce fermier, il faut emprunter ce chemin caillouteux.
    2. برای رفتن به خانه‌ این کشاورز باید از این جاده سنگلاخی رفت.

4 اقتباس کردن اقتباس گرفتن

emprunter quelque chose (à/chez quelque chose)
چیزی را (از چیزی) اقتباس کردن
  • 1. Cet auteur emprunte ses citations chez les classiques romains.
    1. این مولف گفته‌هایش را از رومی‌های باستان اقتباس می‌کند.
  • 2. Le français a emprunté de nombreux mots au grec.
    2. زبان فرانسه کلمات زیادی را از زبان یونانی اقتباس گرفته‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان