Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . از زیر خاک بیرون آوردن
2 . از قبر درآوردن
3 . (خاطرات و غیره) از فراموشی بیرون آوردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
exhumer
/ɛgzyme/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
از زیر خاک بیرون آوردن
2
از قبر درآوردن
نبش قبر کردن
3
(خاطرات و غیره) از فراموشی بیرون آوردن
زنده کردن (خاطرات)
1.Exhumer des souvenirs.
1. زنده کردن خاطرات.
2.L'inspecteur a exhumé ce dossier de l'oubli.
2. بازرس این پرونده را از فراموشی بیرون آورده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
exhorter
exhortation
exhibitionniste
exhibition
exhiber
exigeant
exigence
exiger
exigibilité
exigible
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان