[فعل]

exposer

/ɛkspoze/
فعل وجهی فعل گذرا
[گذشته کامل: exposé] [حالت وصفی: exposant] [فعل کمکی: avoir ]

1 به نمایش گذاشتن در معرض دید قرار دادن

مترادف و متضاد montrer cacher
exposer quelque chose
چیزی را به نمایش گذاشتن
  • 1. L'artiste a exposé ses peintures dans les musées du monde entier.
    1. هنرمند نقاشی‌هایش را در موزه‌های سراسر جهان در معرض دید قرار داد.
  • 2. Les commerçants exposent les produits en vitrine.
    2. مغازه‌دارها اجناس را در ویترین به نمایش می‌گذارند.

2 شرح دادن تعریف کردن

مترادف و متضاد décrire développer expliquer présenter taire
exposer quelque chose
چیزی را شرح دادن
  • 1. Il expose sa théorie.
    1. او تئوری‌اش را شرح می‌دهد.
  • 2. Il nous a exposé les raisons de son départ.
    2. او دلیل رفتنش را برایمان شرح داد.

3 در معرض (چیزی) قرار دادن به سمت (چیزی) بودن

مترادف و متضاد orienter placer présenter abriter
exposer à quelque chose
در معرض چیزی قرار داشتن
  • 1. N’exposez pas la pellicule à la lumière.
    1. فیلم را در معرض نور قرار ندهید.
  • 2. Une maison exposée à l'est.
    2. خانه‌ای که به سمت شرق است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان