Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . به نمایش گذاشتن
2 . شرح دادن
3 . در معرض (چیزی) قرار دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
exposer
/ɛkspoze/
فعل وجهی
فعل گذرا
[گذشته کامل: exposé]
[حالت وصفی: exposant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
به نمایش گذاشتن
در معرض دید قرار دادن
مترادف و متضاد
montrer
cacher
exposer quelque chose
چیزی را به نمایش گذاشتن
1. L'artiste a exposé ses peintures dans les musées du monde entier.
1. هنرمند نقاشیهایش را در موزههای سراسر جهان در معرض دید قرار داد.
2. Les commerçants exposent les produits en vitrine.
2. مغازهدارها اجناس را در ویترین به نمایش میگذارند.
2
شرح دادن
تعریف کردن
مترادف و متضاد
décrire
développer
expliquer
présenter
taire
exposer quelque chose
چیزی را شرح دادن
1. Il expose sa théorie.
1. او تئوریاش را شرح میدهد.
2. Il nous a exposé les raisons de son départ.
2. او دلیل رفتنش را برایمان شرح داد.
3
در معرض (چیزی) قرار دادن
به سمت (چیزی) بودن
مترادف و متضاد
orienter
placer
présenter
abriter
exposer à quelque chose
در معرض چیزی قرار داشتن
1. N’exposez pas la pellicule à la lumière.
1. فیلم را در معرض نور قرار ندهید.
2. Une maison exposée à l'est.
2. خانهای که به سمت شرق است.
تصاویر
کلمات نزدیک
exposant
exporter
exportation
exportateur
export
exposition
exposé
express
expressif
expression
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان