[اسم]

l'exposition

/ɛkspozisjɔ̃/
قابل شمارش مونث
[جمع: expositions]

1 نمایشگاه

  • 1.Je n'ai plus envie d'aller à l'exposition.
    1. دیگر تمایلی ندارم به نمایشگاه بروم.
une exposition de marchandises/d’oeuvres d’art...
نمایشگاه اجناس/آثارهنری...
  • 1. Il y a une exposition de voitures anciennes dans notre ville.
    1. یک نمایشگاه اتومبیلهای قدیمی در شهر ما وجود دارد.
  • 2. une exposition de peinture
    2. نمایشگاه نقاشی

2 جهت موقعیت

  • 1.Cet appartement a une bonne exposition.
    1. این آپارتمان موقعیت خوبی دارد.
L'exposition de maison/ de pièce...
موقعیت خانه/اتاق...
  • L'exposition de cette façade est au nord, rien n'y pousse !
    جهت این بنا به شمال است، هیچ چیز اینجا رشد نمی‌کند!

3 معرض مقابل

à l'exposition du soleil/du danger...
در معرض نور/خطر...
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان