[عبارت]

faire une surdose

/fɛʁ yn syʁdoz/

1 بیش از حد مصرف کردن اوردوز کردن

  • 1.Tu as fait une surdose d'héroïne hier soir.
    1. تو دیشب بیش از حد هروئین مصرف کردی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان