[اسم]

le fourbi

/fuʀbi/
قابل شمارش مذکر

1 تجهیزات لوازم، اسباب، وسایل

  • 1.Le soldat se déplace avec tout son fourbi.
    1. سرباز با تمام تجهیزاتش جا به جا شد.
  • 2.On va juste au restaurant : est-ce que tu as vraiment besoin de prendre tout ce fourbi ?
    2. ما فقط به رستوران می‌رویم، آیا واقعا به برداشتن تمام این وسایل احتیاج داری؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان