[اسم]

le fric

/fʀik/
قابل شمارش مذکر

1 پول مایه

informal
  • 1.Il travaille beaucoup et gagne beaucoup de fric.
    1. او خیلی کار می‌کند و خیلی پول کسب می‌کند.
  • 2.Je me fais du fric en achetant et en revendant des voitures.
    2. من با خرید و فروش دوباره‌ی ماشین‌ها برای خودم مایه جور می‌کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان