[اسم]

le fusil

/fyzi/
قابل شمارش مذکر

1 تفنگ

  • 1.J'essayais de nettoyer mon fusil.
    1. من تلاش می‌کردم که تفنگم را تمیز کنم.
  • 2.Le chasseur part avec son fusil.
    2. شکارچی با تفنگش می‌رود.

2 چاقو تیز کن

3 تیرانداز

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان