[اسم]

le garde

/gaʀd/
قابل شمارش مذکر

1 نگهبان محافظ

  • 1.Gardes, emmenez-le !
    1. نگهبانان، او را همراه خود ببرید!
  • 2.Trois gardes armés surveillent le détenu.
    2. سه نگهبان مسلح مراقب زندانی هستند.

2 سرباز گارد

  • 1.Garde judiciaire
    1. سرباز گارد قضایی

3 کشیک نگهبانی، پاسداری (la garde)

  • 1.ronde qui assure la garde
    1. گشتی که کشیک می‌دهد.

4 حضانت محافظت، مراقبت (la garde)

  • 1.Kevin voulait avoir la garde de leur fille.
    1. کوین می‌خواهد حضانت دخترش را بگیرد.
  • 2.Laisser son chien en garde chez les voisins
    2. سگ خود را برای مراقبت پیش همسایه‌ها گذاشتن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان